سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگانی شیخ محمدقادری

شیخ محمدقادری فرزند شیخ عبدالقادر نوه صالح شیخ محمدعزیزنجاری درسال 1319 شمسی در روستای نجاربدنیا آمد ودردامان پدرومادری صالح وصاحب شرف وتقوی پرورش یافت وباعلم صحیح ودرست وعملی صالح تربیت شد.وی درسن هفت سالگی  شروع به فراگرفتن قرآن ودروس مقدماتی کرد.ومدت جهارسال درمحضریک روحانی به نام ملااحمدنودشه ای که ساکن نجار و داماد شیخ عبدالقادربود،درس خواند. پدرش به فراست دریافته بودکه ایشان آینده ای درخشان خواهدیافت.لذا لازم بودازلحاظ علمی تقویت شود زیراامروزبرای تصوف،علوم معنوی وعرفانی به تنهای کافی نیست بلکه علم شریعت نیزلازم است.این بودکه ازمیان دیگرفرزندانش اورا دست چین کرده وبرتربیت وپرورش اوبسیارتاکیدمی فرمود.اماشیخ محمدعلاقه ی چندانی به درس وکتاب نداشت بر عکس دوست داشت درخدمت تکیه ودرویشان باشد.به این خاطرترک تحصیل کرده وتا سن بیست ویک سالگی به همراه دیگربرادرانش ودراویش به کارهای سخت کشاورزی وخدماتی وتکیه داری پرداخت.

پس ازآن براثردیدن خواب های پی درپی تشویق به ادامه تحصیل شدوتصمیم گرفت آن راادامه دهد.تااینکه یک روزکه برای آوردن کاه وعلوفه به آیشه دول(روستای درنزدیکی جوانرود)رفته بود،دیگربه نجاربرنگشت وازآنجا برای فراگیری علم  یکراست به روستای مرادآباد(روستای درنزدیکی روانسر) به نزد شیخ محمد سعید نقشبندی رفت.

ازجریان مسافرت شیخ وتحصیل ایشان نکته های قابل توجهی وجوددارند.سال 1341بودکه ایشان به آیشه دول رفت.فردای شبی که درآنجابود،به یک روحانی به نام ملاعبدالله که ازمریدان شیخ عبدالله کوسه وسن زیادی ازوی گذشته بود، برخورد. ملاعبدالله به وی گفت،دیشب درخواب دیدم که میراث شیخ (شیخ محمد عزیز) راتقسیم می کردند.آن رابه شمادادند.ملاعبدالله به شیخ توصیه نمودکه به مرادآبادبرودودرخدمت شیخ محمدسعید تلمذنماید.این بودکه به همراه ملاعبدالله به مرادآبادرفتندوبه خدمت شیخ محمدسعیدرسیدند.(شیخ محمدسعیداکنون درقیدحیات وی باشد.وی یکی ازمشایخ طریقت نقشبندی ویکی ازروحانیان بنام وشهیرمنطقه است که درعلم وعمل سرآمددیگران است.بطوریکه عده زیادی ازروحانیان نامدارازاقصی نقاط کردستان به حضورایشان آمده ودرخدمتشان تلمذنموده اند). فردای اولین شبی که درمرادآبادبه سربرد،شیخ محمدسعیدبه شیخ  گفت:دیشب درخواب دیدم که میراث شیخ راقسمت می کردند.آن رابه شمادادند.

شیخ محمدمدت سه سال نزدشیخ محمدسعیدماندودراین مدت صرف ونحورابه نحواحسن خواندوسپس درسال 1344به دولت آباد(روستایی در نزدیکی روانسر) رفت وبه حضورملاعبدالمجید(ازروحانیان مشهورومحترم منطقه که امسال وفات کرد)رسید.فردای آن روز،زنی به نام هاجرخانم که بسیارعفیفه وپاکدامن ومتدین بود،پیش شیخ آمدوگفت:دیشب خواب دیدم که میراث شیخ راقسمت می کردند،آن رابه شمادادند.

این نکته قابل توجه است که درسه مکان مختلف سه فردمتدین ومتشخص هریک خوابی مشابه دیده اندوآن خواب ارث ومیراث شیخ محمدعزیزبوده که به شیخ محمدتعلق گرفته است. البته اینجاارث ومیراث ظاهری ومال وملک منظورنمی باشد،بلکه منظورمیراث تصوف ومعنویات ورونق طریقت نجاراست که به شیخ محمدتعلق گرفته است.

شیخ مدت هفت سال درخدمت ملاعبدالمجیدبود.سرانجام درسال 1351پس ازکسب اجازه ازمحضرایشان به کسوت روحانیت نایل آمدوبه نجاربرگشت.درهمان سال بودکه شیخ عبداالقادروفات یافت.شیخ محمد به عنوان امام جمعه وجماعات روستای نجاربه خدمت مشغول شد ودرکنار آن مشکلات دینی وفقهی مردم را حل وفصل می نمود.

در سال 1351 هجری شمسی شیخ عبدالقادر وفات کرد وپسر ارشدش بنام بابا شیخ جانشین پدر گردید. بابا شیخ فردی متدین، زحمت کش،اهل زهد وتقوا وآمر بالمعروف وناهی عن المنکر بود. در زمانی که بابا شیخ جانشین بود ، شیخ محمد به امورات دینی وشرعی مردم می پرداخت ودرکنار آن مریدان فراوانی هم داشت که به ایشان به عنوان شیخی جوان بسیار معتقد بودند. درسال 1359 بابا شیخ وفات یافت وشیخ محمد رسماً به عنوان شیخ نجار ورهبر طریقت قادریه طالبانی نجار برگزیده شد.

اکنون سالهاست آن فرد بزرگوار درخدمت دین وقرآن وعاشقان طریقت واسلام راستین است ودر روستای نجار به تدریس وتعلیم و تربیت طلاب ومریدان طریقت اشتغال دارد.

شیخ محمد اگر چه خود شیخی ممتاز و رهبری شایسته است، اما همانند پدر وجدبزرگوارش به تکیه کرکوک ومشایخ علیه قادریه طالبانی کرکوک متصل است وهرچند سال یک بار به همراه مریدان به کرکوک می رود و همچنین رهبر طریقت قادریه طالبانی جناب شیخ یوسف نیز عنایت وحتی ارادت خاصی نسبت به شیخ محمد دارد

 درمورداخلاق ورفتاروسکنات شیخ محمد  همینقدرمی توان گفت که اسرار طریقت دروجودش نهفته است.ایشان چنان نفسش تزکیه وچنان وجودش پاک وبی آلایش است،که به جرات می توان گفت در دنیای امروزنظیرش بسیار کم وانگشت شماراست.

وی به حدی مهمان نوازوباسخاوت است که دوست داردتمام دنیامال او باشدوآن راخرج مهمان بکند به این خاطراست که هرجمعه برسرسفره اش صدها نفرمی نشینند.

من (نگارنده این سطور) بارها بلکه صدها بار درخدمت شیخ بوده ام واین حالات او را با شیخ خراقانی مقایسه نموده ام  که آمده است این جمله بر سر در خانقاه شیخ ابوالحسن خرقانی نوشته شده بود:

هرکه دراین سرا درآید نانش دهید واز ایمانش مپرسیدچه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزدالبته برخوان ابوالحسن به نان ارزد.

مهم نیست آنکس که به نجار می آید اهل طریقت است یا غیر اهل طریقت، مسلمان است ویا غیر مسلمان، هر کس که باشد مهمان است وبه خوبی از وی پذیرایی بعمل خواهد آمد. من شنیده ام برخی روحانیون وحتی مردم متعصب هرگاه یک غیر مسلمان به نزد آنها رفته یا نپذیرفته اند ویا با وی به مانند یک نجس رفتار کرده اند. اما من شیخ محمد را دیدم که درکمال ارادت واخلاص خارجیان مسیحی را درکنار خود درنزدیک محراب مسجد نشانده بود. با آنها غذا خورد و به مانند یک دوست مسمان رفتار نمود نه یک بار بلکه دهها بار این مسئله اتفاق افتاده است زیرا هر از گاهی  افراد خارجی چه به عنوان توریست ویا محقق ویا علاقمند به نجار می آیند.

باتوجه به اینکه خودش روحانی واهل شریعت است ومخالف بابعضی مسائل زائدی که واردطریقت شده اند،وهیچگاه دراویش خودرابه این کارها توصیه ننموده بلکه منع ونهی فرموده است،بااین حال هروقت دراویش طریقت های دیربه نجارمی آیندوتیغ بازی واین قبیل کارهاراانجام می دهند،باآنهابدرفتاری نمی کند.زیراخصلت میزبانی اوطوری است که دل کسی رانمی شکندوکسی راآزرده نمی کندبه قول معرف خب لله داردولی بغض لله ندارد.به پیرمردان وافرادفقیروضعیف بسیارتوجه می کندواحترام آنها رامی گیرد.هرچندکه روحانی وملبس به لباس روحانیت است،هیچگاه دادعلم نمی زندوتکبربه خودراه نمی دهد.خداوندایشان راطوری خلق کرده است که نمی تواندبه تقاضای هیچکس دست ردبه سینه بزند.کسی که به ایشان پناه آوردرهانمی کندوکسی که ازاوتقاضایی داشته باشد،خالی نمی فرستد.

نجاردرروزهای جمعه پذیرای صدهانفرازاهل طریقت وعرفان ودوستداران طریقت است.بغیرازدراویش نجارازجاهای مختلف وطرایق مختلف دراویش بسیاری به نجارمی آیند.دراینجاشیخ نسبت به همه به یک دیدنگاه می کندواحترام همه رانگه می دارد.بامریدان طوری رفتارمی کندکه هرکدام ازآنهافکرمی کنندشیخ هیچکس رابه قدراودوست ندارد.

جناب شیخ محمدبرای منطقه هورامان وحتی فراترازآن موهبتی الهی است.زیرا تمام وجودخودراوقف خدمت به اسلام کرده است وهرگزلحظه ای آرامش وآسایش ندارد.باتوجه به محبوبیت ومقبولیتی که بین مردم دارد،سخنش نیزموردقبول است چون هرگاه مناقشه ای یازدوخوردی که حتی منجربه قتل شوداتفاق بیافتد،این شیخ است که حکم میانجی راداردوقضیه راحل وفصل می کند.بارها اتفاق افتاده است که قاتلی حکم قصاصش صادرشده است.ولی باکوشش شیخ،اولیای دم ازخون اوگذشته اند.شیخ درزمان جنگ مصدرخدمات شایانی برای مردم بود.وی حکم سازمان ملل راداشت.هرگاه مسله مبادله اسراپیش می آمد،بدون واهمه ودرزیررگبارآتش سلاح طرفین جنگ باعلاقه وپتشکار ومخصوصابا عشقی که به انسان دوستی ونجات جان انسانها داشت،این مهم راانجام می داد.این مسئله درموردتبادل زخمی ها وکشته ها نیزصدق می کرد. درآن هنگام که کردستان ومخصوصاً هورامان آماج حملات پیاپی طرفین متخاصم جنگ بود ومخصوصاً احزاب کرد نیز فعالیت مسلحانه داشتند، واز طرفین عده زیادی کشته ویا اسیر می شدند، وچون جنگها اکثراً درمناطق مسکونی رخ میداد وتلفات غیر نظامی امری اجتناب ناپذیر بود، نقش آنجناب درخاموش کردن وآرام کردن نسبی منطقه حائز اهمیت بود. گاهاً از طرفین ومخصوصاً دموکراتها وپاسداران جنازه کشته ها می بایست رد وبدل می شد ویا اسرایی تبادل می گردید به دنبال شیخ می آمدند مخصوصاً بستگان اسرا وکشته ها چه پاسدار وچه دموکرات واز شیخ می خواستند، شیخ نیز بدون هیچ چشمداشتی وصرفاً به خاطر رضای خدای متعال وخدمت به مردم خطر را به جان می خریدوبه داخل آتش جنگ می زد وبه آن طرف می رفت .این هنگام بودکه آتش بس موقتی ایجاد می شد وجبهه ها آرام می گردیدند وبه تبع آن کل منطقه مدت چند روزی نفس راحتی می کشید. شیخ با همه دوست بود درواقع دشمن برای او معنایی نداشت پس او نیز مورد احترام همه بودو به پاس احترامش  اسرا وجنازه ها رد وبدل می گردید .

این رویه ای که شیخ برای احترام به انسانها گرفته چنان به محبوبیت او درنزد خدا وعامه خلق منجر گردیده که به جرات می توانم بگویم کسی در منطقه محبوبیت او را ندارد وهرکس یک روز با وی همنشین شود تا آخر عمر مدیون محبت او ومجذوب رفتار وسکنات او خواهد شد.

 شیخ محمدهرچندکه امام جمعه روستای نجاراست،بااین حال هیچ چشمداشت مادی ازاهالی نداردوصرفاًهدفش خدمت به خداوندومردم است.ایشان درشادی ها وغم های ااهالی نیزشریک است وتمام امورات شرعی ودینی روستارانیزایشان اداره می نماید.شیخ محمدعلاوه براینکه دارای صدها مریدومنسوب است که درخدمتش کسب فیض می کنند،درجاهای مختلف خلفایی داردکه به نمایندگی ازایشان به ارشادطریقت وپرورش مریدان می پردازند.

تکیه نجاراکنون به برکت شیخ محمد،صفاورونق زیادی دارد.به جرات می توان گفت ازمعدودتکیه هایی است که هنوز پابرجامانده ودستخوش انحراف وانحطاط نشده است هنوزمردم نسبت به مشایخ آن اعتمادخودراازدست نداده اند.زیرا این مشایخ پرچمداران تصوف واقعی بوده وهستندوهیچگاه بخاطر زراندورزی وانباشتن دارائی، به قول معرف دکان بازنکرده اندبلکه نهایت سعی شان این است خدمتگزارمردم وجامعه باشند.

نجاراکنون ملجا وماوای عاشقان ودلسوختگان طریقت است.جائی است که هردل زنگارگرفته ای باآمدنش به آنجا ازآلودگی زدوده می شودوهرقلب بی قراری آرام می گیرد.هرهفته مخصوصاروزهای جمعه ازاقصی نقاط مملکت تعدادبیشماری ازمسوبین ومریدان ومشتاقان این مکان به نجار می آیندوبه ذکروتهلیله وعبادت خداوندمی پردازند وانشالله ازخیروبرکت والطاف حق تعالی بهره مندمی گردند.

 

شعری از نگارنده به زبان هورامی در ستایش شیخ محمد نجاری:

 

ئه ی دل ئه رپه رسان شیخوو تو کامـه ن

مـورشیــدی کامـل مـوحـه مـه د نامــه ن

ســـاحیب تـه ریقــه ت نجـار نشینــــه ن

کوشش وو سه عیش  ره واجـی دینـه ن

هه م جه شه ریعه ت هه م جه ته ریقه ت

سـاحیب نه زه ره ن ئـاد بـه حـه قیقـه ت

عــارف تــه ســه وف عــالمــی دینـــه ن

جـه مـابـه ین شیخـان عـالی تـه رینــه ن

ئـه ولادی ئازیز شـه مس ده رویشــانه ن

هـه ر وینه ی بابه ش ئاد بی عینـوانـه ن

تـــه کیــــه و بــارگاش دایــم ئـــابـــاده ن

جــاگــه ی تــه لیلــه و ذیکروو ئه وراده ن

بـه خـوا راس ماچان  پایتـه ختوو شـایه ن

حـه جــوو مسکینــی و کابـه و گه دایه ن

فــه قیــروو غــه نی عامیـوو دانشمــه ند

جه مه جلیسشه نه هه نی به هره مه ند

تــه کیــه و ئاستــانـه ش یـاگــه ی نیــازا

خاک ته کیه ش مه لهه مدیده ی ناسـازا

یاره ب تـا ئـه بـه د بـولـه نـد بـو پـایـه ش

هـه زاری چوون(من) بنیشـان سـایـه ش