زندگانی شیخ محمد عزیز نجاری (شمس العارفین) 2
وفات
شیخ محمد عزیز در سال 1322 هجری قمری پس از نود سال سن پربار در روستای نجار با قلبی آسوده دارفانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست .
در ماتم ایشان ، میرزا عبدالقادر پاوه ای مرثیه ای بلند بالا سروده است که دو بیت از آن در دیوان پیر شالیار هورامی موجود بود در اینجا آورده می شود :
ده روونم جه نه و قامه تم قاخ که رد
وه دغمایی سه خت ده روونم داخ که رد
حوجره ی دل وه هوون غه مان غه م پوش که رد
دیده م چوون جه یحوون ئه سرش خروش که رد
مرقد مطهرش در نجار میعادگاه عاشقان و دلسوختگان طریقت می باشد و هر هفته صدها نفر از اقصی نقاط به زیارتش می آیند .
شیخ در طول زندگیش چهار بار ازدواج نموده است . همسران شیخ عبارتند از : خاتون دولت ، خاتون خورده ، خاتون شیرین و خاتون شکوفه . جا دارد درباره یکی از همسران ایشان به نام خاتون شیرین که در پاکدامنی و تدین شهره بوده سخن بگوییم .
خاتون شیرین
یکی از زنان شیخ خاتون شیرین نام داشت . وی از خانواده ملاجعفر پاوه ای بود و این خانواده صاحب باغهای نجار بودند که بعدها شیخ با مشارٌالیها ازدواج نموده و باغها را خریداری می نماید . این خاتون شیرین زن بسیار با تقوایی بوده و زندگی خود را وقف دراویش و خدمت به تکیه کرده بود . می گویند شیخ عبدالقادر در دامان همین زن پرورش یافته است . از زمان وفات ایشان نقل می کنند . می گویند هنگامی که به پایان زندگی خود نزدیک می شد ، دستور داد در جوار مرقد شیخ محمد عزیز برایش قبر بکنند . و حتی خود به داخل قبر رفته و آن را امتحان نمود . سپس برای خود کفن دوخت و آب گرم کرد . پس از آن دستانش را به هم مالید و دراز کشید و گفت : آنطوری که روحانیون می گویند مرگ سخت و عذاب آور نیست . آنگاه شهادتین را جاری کرده و وفات نمود .
نقل چنین گفتاری آسان است . ولی واقعاً چنین مرگی با عزّت است و غیر از اولیاء الله از کسی ساخته نیست . می گویند این زن چنان نفوس معنوی داشت که اگر صد نفر میهمان برای آنها می رسید با یک قابلمه کوچک غذای همه را فراهم می کرد .
شیخ محمد عزیز تنها یک پسر داشت به اسم شیخ محمد . که پس از ایشان جانشین شد. شیخ محمد پدر شیخ عبدالقادرنجاری ملقب به بی عنوان است .
مدح ومراثی شعرای هورامان در وصف شیخ
?- شعری دروصف پیر طریقت هورامان شمس العارفین شیخ محمد عزیزنجاری (سراینده ملامحمد فاوجی)
این شعر را یکی از مریدان شیخ بنام ملا محمد فاوجی سروده است که گویا شیخ از ایشان رنجیدگی خاطری داشته ووی بوسیله این شعر ضمن نشان دادن اخلاص عمیق خود،از شیخ خواسته که خطایش را ببخشاید.شعر دریک نسخه خطی قدیمی با امضای ملا محمد فاوجی است که احتمال می دهم شیخ محمد شمس الدین یکی از خلفای شمس العارفین بوده باشد. زیرا شیخ محمد علاوه برمشیخت درکسوت روحانیت نیزبوده و قبل از ورود به تصوف ماموسای یکی از مساجد پاوه بوده است.اما این فقط یک احتمال است وبرای آن سندی ندارم. وفاوجی به معنای پاوه ای است .فاوج معرب پاوه بوده واعراب به پاوه فاوج می گفتند.
ئازیـزی عــهزیز فــهردی ســ?بحـانی
پـهیـوهستــهی ل?قـای زاتی ?هببـانی
ش?خی پاک مـهنز? پیـری دهستگیـر
کهعبهی دهرو?شان دانهی ب? نهزیر
ئـهحیـا ک?نــهنـدهی قــهلبی داعیــان
هــادی الی الحــق بـهنووری ع?رفـان
مـهئمـووری سـاد?ق دانای ب? زهوا?
قمـرالعـرفــان شای خ?رشیـد جهما?
غهوواسی ئهمواج دهریای حهقیقهت
دانـهد?ز نـهگ?ـج بـهحری مـهعر?فـهت
مــهحبـووبی عـهزیز ختـم المرسلیـن
ســراجاً منیــر کافــهی ?ووی زهمیــن
??شنـی ?اگــهی تاریکــهی ز??مــهت
جهپلهی م?شک?? حهیدهری ه?مهت
خــهلیفــهی بــهرحــهق بازالله طیـار
ادنی شنــهفتــه نـهپـهردهی ئهسرار
مــهنزووری نــهزهر شــای تا?ــهبـانی
پـهروهردهی حـهزرهت کـه?ا?ی سانی
تــهبیبــی حـــاز?ق زامـی عــــهلیلان
ئــاگادار جــهحا? جــهرگــهی م?ریدان
جــار? نــهجاران شــهو? جـهشهوان
نا?ــهی فــهرهادیم مــهر وهلات یـاوان
ســاتـ? بـ? بـــه سـ?ز کـزهی دهروونت
بشنـهوه بـهل?تف عـهرزهی مهجنوونت
جهی ??حی زهبوون قهفهسی مهحبوس
دیدهش ل??او بـ? پـهر? دیـدهی د?س
ئیسه جـه قهفهس بهرشیهن وهبــهر
ئــاوهردهن حــزوور زامـی پ? خــهتـــهر
جـهمـهودای تیرت وه ســ?ز مــهنـا?ــ?
خاکی ئاســانـهت وهچــهم مــهمـا?ــ?
جه?ووی حیکایـهت ئ?دشـهن مهت?ـهب
غــــــوث الخــلایـــق بــازالله اشــهـب
زه?ه? جه غهیزش ?وو کهردنهسنعان
بی م?بتهلای ع?شق جهدهس دا ئیمان
چـهند? بهی دهستــوور ??زگارشمـارا
وه یـــاد تـــــهرســـا ئیمـــان ویـــارا
جــهو دمـا بـه لـ?تف ئــهوش وهندهوه
نـــووری ئیمـــانش نــهد? شــهنـدهوه
وهخت?کهشنهفت سهدای ئ?سمی زات
ئاماش نــهدهروون عـهفـوی عهرهسات
هاناکهردنهغهوس شای گشتین گهلان
یاغــهوس دهخیلـهن دهستم وهدامـان
ئیســه ئازیـزم نجـــاری مـــهسکـــهن
کهمهربهسهی غهوس شاعهلی پهسهن
ئینـه پــهی سنعـان نـهبی وهتهقسیر
چهنی ب?مهحرووم ئی بهندهی فهقیر
خـهرمانی تـهقسیر وهلات ئــاوهردم
ش?خی گهرمیان وه شهفیع کهردم
چینــــهی زیـاتــهر مــازهم وهزهلیل
دیدهم فیــدات بـ? ئـامــانوو دهخیل
معنی اشعار:
شاعر دراین قطعه شعر به ستایش پیر ومراد خود می پردازد ومی گوید : ئازیزی عزیز .ئازیز لقب شمس العارفین شیخ محمدعزیزبوده وئازیز تلفظ هورامی عزیزاست.
ای شیخ عزیز ای مردخدایی وای ولی خدا .ای کسی که پیوسته با خدا هستی.جاومکانت مقدس وکعبه طالبین ودراویش است. تو زنده کننده قلب داعیان و رهنمای مردم با نورعرفان بسوی خدا و مامورصادق خداوند بزرگ وماه عرفان وخورشید درخشان طریقت هستی. تو به غواصی می مانی که درامواج دریای حقیقت گوهر معرفت را یافته ای.ای کسی که محبوب حضرت رسول الله ومانند چراغی هستی که درظلمت شب علی وار برای دیگران مظهر فیض وبرکت شده ای.وای کسی که منظور نظر شیخ طالبانی ودست پرورده حضرت کرار ثانی (منظور شیخ علی طالبانی رهبرطریقت قادریه طالبانی است)هستی .ای طبیب حازق وای مرشدی که دائم از احوالات درونی مریدان باخبری.بیا وحال مرا ببین .بیا وضع مجنونت را مشاهده کن که چگونه دراین قفس روح چشمانش درحسرت دیدن دوست کم سو شده اند. اما حال روح خود را از فقس رهانیده وبا زخمی عمیق به حضورت آمده است.
درادامه داستان شیخ صنعان را می آورد که درزمان شیخ عبدالقادر گیلانی به دلیل تکبری که داشت مورد رنجش خاطر ایشان قرارگرفته ووی را به بلای عشق یک دختر ترسا مبتلا می سازد وشیخ صنعان به دنبال عشق ترسا دین خود را از دست می دهد ،زنار می بندد،می گساری می کند وبه خوک چرانی می پردازدتااینکه به عشقش برسد. اما درنهایت شیخ عبدالقادر از تقصیر او می گذرد و به دراویش شیخ صنعان امر می کند دف زنان والله گویان به نزد شیخ صنعان بروند که شیخ صنعان با شنیدن نام الله دگر بار برمی گردد وتوبه می کند. این داستان یکی از داستانهای عرفانیست که درتاریخ ادبیات فارسی مشهوراست.
سپس اضافه می کند : ای شیخ عزیزم که نجارت مسکن است وای کسی که حضرت غوث تورا برگزیده ومورد پسند شیخ علی هم هستی.صنعان تامرحله کفر رفت واما مرشدش حضرت غوث الاعظم از تقصیرش گذشت ودگر باره توبه کرد. من که تقصیرم ازاو کمتر است مرا از لطف وگذشت خود محروم مکن. حال با خرمنی از تقصیرات به درگاهت آمده وشیخ گرمیان (منظور شیخ علی طالبانی) را شفیع خود کرده ام.بیشترازاین مرا ذلیل مکن و ازتقصیراتم بگذر ودگر بار لطف وکرم خود را شامل حالم کن.
2- مرثیه میرزا عبدالقادر پاوه ای شاعر مشهور پاوه وهورامان.
مرثیه ای میرزا عبدالقادر پاوه ای شاعر مشهور وهم عصر حضرت شمس العارفین که پس از وفات ایشان سروده است این شعربسیار نغز وشیوا بوده وحاکی از عشق وافریک مرید نسبت به مراد ومرشد خوداست.
این شعردرهیچ دیوانی چاپ نشده واز این نظر دارای ویژگی خاصی است . قابل توجه شاعران وشعر دوستان هورامی بالاخص دوستان شعر میرزا عبدالقادر پاوه ای.
متن اشعار:
فـه?ـهک خام?ش کهرد فـه?ـهک خام?ش کهرد
شـهمع شـهو چـراغ شادیم غـهم پ?ش کـهرد
ح?جرهی د? وه هوون غهمان غهم پ?ش کهرد
دیدهم چوون جهیحوون ئهسرش خر?ش کهرد
دهروونــــم جــه نـهو قــامــهتـم قــاخ کــــهرد
وه داغمـایـی ســهخت دهروونــم داخ کـــهرد
نــهک هــهر من تــهنها چــهواشــهن تـا?ــهم
غــهم وهشتــهن وهبان فــهرق گشت عا?ـهم
قــهمــهر مــاتـــهمــهن ئـافتــاب بــ? نــوور
??ی ??شـــن بیـــــــهن وه داج دهیـــجـــوور
سـهرزهمیـن یـهکسـهر پـهردهی تـهم پ?شـان
ههردان یهک یهک گشت بادهی غهم ن?شـان
حــهکیمــــان جــهستـــهم ئــالوودهی دهردهن
لا? بــام شـــای ئازیـز وهفــاتش کــــهردهن
دهخیـــــل ســوار بـــه بـــه کــــهلیـــانــــهوه
وه سپـــــای عــــهزیم دهرو?شــــانـــــهوه
خــــ? تـــــ? مـــازوونـــی جــــهلای خــــواوه
تــــهعمیــــر کــــهردجــــه ن? جـام?عــهی پاوه
حـــهق هـــهر وه ت?ش دان ئ?ــزنــوو ئیجـــازه
لای?ــق هــــهر وه تــ?ن ئـــهملاکـــی تـــازه
کــهشـوو کــ?و کــهمـــهر ســاراو ســهرزهمین
پــــهی فــــهوت ئــــازیــز هـــانــه زاری وشین
گــر?ی دهرو?شـــان هـــهرکام پـــهی و?شــان
نـــهدهرگای فـــه?ــــهک یــاهــوو مــــهک?شان
تـــهختـــی ســـهرکانــی دای?ــم جــاشــانـهن
دهوران مــــهرقــــهد تــــهکیــــهگاشــــانــــهن
خســـــــووس خاتوونــ? خـــاتــر پــ? خـــاران
شیـــــریــن تــاعــــهتـی و شکـــ?فــــه داران
وه نــــــهزم د?گیــــر زکــــری دهرو?شـــــان
مــــدان وهســـهر ?ان هـــهرکام پــهی و?شان
ئــاغـــــــهی م?هــــرهبان ئــاوات وازهکــــهم
ئـاغــــهی بـ??ـــهنـد بـــهخت جـای نیـازهکهم
قیبلــــهگای یــــهقیــــن دنیــــاودینــــهکــــهم
??شنــــی ??ی پاک ســــهر زهمینــــهکــــهم
شــای ســاحیب کـهمـهند بـههرهمـهندهکهم
پیـــری پاک نــــهزهر حـــهق پــهســهندهکهم
شــــای ?یــــازهت ک?ش شــهو بیدارهکــهم
جــــه ??ی قیـــامـــهت مـــایــــهدارهکـــــهم
بـــهفــدای جــهبــهی شـان ئهسـ? فکرت بام
حــه?قـــهی دهرو?شـــان کـ?رهی زکــرت بــام
پــــردهکان یــــهک یــــهک گشت دیــاریــــهن
تــــا ??ی قیــــامــــهت یادگاریـــــــــــــــهن
ســ?فی و مــهلا و شیخ شـهیدان پـهی دینت
فـــه?ـــهک شـــهردهوه ش?ــوهی شیــرینت
ســــهر کانیـــت کــــهردهن بــــهزیــد وو مــاوا
ئ?ســـا? ب?ــــزارهن جـــــه هـــــهواس ئــــاوا
ئــاغـــــهی شــاعـــــهلی تـــه?ـــهب کارتـــهن
شــــــــهوان تا بـــــــه ?? ئ?نت?ــــــزارتــــــهن
پـــهی پــــهی مــــهواچ? داخــ?م چ نـــهردهن
ئ?مســــا? شـــا عـــهزیز گـــ?زهر نــهکــهردهن
یـا ش?ـخ چ?ش واچـوون دهســه?ات چ?شــهن
خــهیروو شــه? ههردوو به دهستـی و?شـهن
حـــهق و?ــش فـــهرمـــاوان " ذائقة الموت "
"ذی روح البشــــــر" مـــهبــ? ببـــ? فــــــهوت
هــــــــــهزاروو س?ســـهدچــهنی بیستوو دوو
وهفـــــاتش فــــهرمـــا ئـهو ش?خــــی یــاهوو
ســهد هــــــهزار ســـه?وات دوانــزه ئ?کـــرام
وه ?هوزهی ?هســـــــــــوو?(علیــــه الســلام)
میرزا عبدالقادر درضمن نشان دادن غم خود از وفات شیخ محمد عزیز نجاری وهمچنین ضمن تعریف وتمجید زیاد از بزرگی وجاه ومقام اجتماعی وعرفانی شیخ به چند نکته اشاره می کندکه جا دارد توضیح مختصری درمورد دونکته از آنها داده شود.
1-تعمیر مسجد جامعه پاوه:
شیخ محمد عزیز شیخ پاوه وهورامان بود ونقش یک رهبر ومصلح اجتماعی را ایفا می کرد. اونه تنها آبادکننده وشفا دهنده دلهای بیمار بودبلکه درآبادانی وتعمیر اماکن مقدس وعام المنفعه سعی وافر داشت. مسجد جامع پاوه یک بار بدست ایشان ومریدانش تعمیر اساسی گردید ومن شنیده ام که هنگامی شیخ به همراه مریدانش مسجد جامع پاوه را تعمیر می کردند میرزا عبدالقادر در وصف شیخ این اشعار را می خواند :
ئازیزههو لاوه نازار ههولاوه تهعمیرت کهردهن جام?عهی پاوه
معنی : « ئازیز» منظور شیخ محمد عزیز و مخفف آن در زبان هورامی است معمولاً هورامی ها شیخ محمد عزیز را شیخ ئازیز یا پیر ئازیز می خوانند . همچنین ئازیز معنی جان عزیز و دوست نیز می دهد . می گوید : ای عزیز دل من ، از روی لطف و مرحمت یک نظر بر من بیافکن . ای کسی که مسجد جامعة پاوه را تعمیر می کنی یا اینکه اصلاح کننده جامعه پاوه و ای مصلح اجتماعی .
2- ساخت پل بر روی رودخانه سیروان :
پل در هورامان ودرروستاهای کنار رود سیروان از اهمیت فراوان وحتی حیاتی برای مرد آنجا برخورداراست. پل راهی ارتباطی است که روستاهای هورامان را به هم متصل می کند.
شیخ محمد عزیز دردوران زندگی خود پلهای زیادی را بر روی رودخانه سیروان بست. ازپل پالنگان ودله مرزگرفته تا پل اسپریز وهجیج وعباس آباد که به همت ایشان وبا فعالیت خود ودرویشانش به انجام رسیده اند. میرزا عبدالقادر درمرثیه خود به این نکته اشاره می کند ومی گوید:
پردهکان یهک یهک گشت دیاریهن
تـا ??ی قیامهت یادگاریـهن
میرزا دراین شعر واژه جمع را به کار برده واز پلها یاد کرده است که این پلها به عنوان یادگارایشان تانسلها همچنان باقی می مانند.
3- سروده خلیفه کردستانی دربزرگداشت صدمین سال وفات شمس العارفین
روستای نجار درتاریخ 8/4/1380 هجری شمسی شاهد برگزاری یکی از بزرگترین وزیباترین مراسمات عرفانی وتجمع اهل طریقت ودوستداران طریقت بود. این روز مصادف بود با یکصدمین سال وفات شمس العارفین شیخ محمد عزیز نجاری وبه همین مناسبت علاوه برحضور هزاران نفر ازمریدان تکیه نجار ودیگر طریقتهاومراسم ذکر وسماع پرشور، شعرای فراوانی از هورامان و خارج هورامان دراین یادواره شرکت کردند واشعار زیبای خود را در وصف آن شیخ بزرگ قرائت نمودند. ازجمله شاعران مشهور شهر پاوه آقایان سپنجی، امینی ، مومن ، رسول آبادی و...
دراین میان شعر یکی از صاحبنظران طریقت برای من بسیار جالب وحائض اهمیت بود که به این خاطر آن را درسلسله مقالاتم راجع به شیخ نجار برای شما عزیزان وخوانندگان گمگشته دل بازگو می کنم.سراینده ی شعر، شیخ محمد کردستانی مشهوربه خلیفه کردستانی از خلفای طریقت قادریه طالبانی است. خلیفه کردستانی اخلاص عمیقی نسبت به شیخ محمدعزیز نجاری دارد. بارها باهم نشسته ودرمورد تصوف به گفتگو پرداخته ایم. ایشان گاهگاهی درمورد سجایای شیخ وکرامات وی داستانهایی برایم نقل کرده است. خلیفه کردستانی خطیبی تواناست وجلسات درس عرفانی او ازگیرایی خاصی برخوردارند. وی درشعرنیز بضاعتی دارد وتخلصش (خادم )است.
متن اشعار
ئـازیـز ســـهرکـــهردهی عـارفـانـی دهیـر
?انمـــای عــهبدان بــهزمی ?اکهی خهیر
بن ?یشهی درهخت شهرعی ئهحمهدی
ســهمــهرهی قانوون زاتی ســهرمـهدی
میـــوهی شــهداوی باخـی شــهریعـهت
گـ??کــاری گـ??ــزار ?هوزهی تــهریقـــهت
شهدی گ?زهی ههنگ عهودا?انی کهش
شــ??ــهی ئای?ری ئیمــان بــهت? گــهش
ئهحیــاک?نهنندهی شهرعوو وهرعوو دین
خـــادمی دهرگــای ختــم المـرسلیـــن
ســهرگر?ی خاسـان پیــری دهر??شــان
مــه?ههمی زامـان سـهودای د? ??شان
شـــاخهی پ?نــهگــ?? داری ??سالــهت
ههم گ?? ههم گ??زار باخچهی قهناعهت
جهسای هیمهتت بهزمی دین گهرمهن
ع?رفانهن ?اسی ، ههم حیاو شهرمهن
زکـــری زاک?ــران جــــه دهوری مـــاوات
پــهی ئــهغیــار بیــهن حهسرهتوو ئاوات
ئ?ستادی تهعلیم کهسپی ?ای کهمـا?
زهریفووب? عهیب شای ح?سنووجهما?
پــهروهردهی قــانوون زاتــی ذوالجــــلال
قاضــی القضـات شکـوهو دهردوو حــا?
ســهد سا?ــهن زاه?ر چ?نــه دوورهنی
ه?شتــا هـــهر چ?نــه تـ? زهروورهنــی
کهس نــهبیـــهن بنیــ? پـا وه یاگه پـات
دمـای ک?چــی تـ? جـه ئهحیـاو مـهمات
ئــهگـهر ش?نی پـات بــهی? وه تــهحریر
مـهردم ک?? پیــران مــهوهران جــهبیــر(1)
مــن شــ?نی پای ت?م بهرد ئهو مهدینه
?انمــای ?اکــهت شــای م?حیــهدینــه(2)
" خـادم " لای?قـــی خـاد?ـمیت نیـــهن
سـهگ وهلای پــاکان ک? وهچـهم دیهن
سهگ خاسهن وهفاش پهی ساح?وش ههن
پ?ســه واچیــان دهوران بــهن وه بــهن
بــه?ام مـن کهفتـهی بهندی ههوای د?
نـاسش بیــــاوو وه مــــاواو مـــهنـــز?
معنی اشعار
منظور از"ئازیز" شیخ محمد عزیز نجاری است. ای عزیز ای بزرگ مشایخ وعارفان وای دلیل وراهنمای مردمان حقیقت جو. ای ریشه محکم شرع احمدی وثمره قانون ذات سرمدی. ای میوه شیرین باغ شریعت وای باغبان گلزار باغ طریقت. ای شهد کوزه عسل عبدالان کوهستان وکسی که شعله آتش ایمان بوسیله تو شعله ور شده است. تواحیا کننده شرع وورع ودین وخادم درگاه ختم المرسلین هستی.ای خوبترین وای پیر درویشان وای کسی که مرهمی هستی برای زخمهای دلهای دردمند.ای شاخه ی پرگل درخت رسالت. ای که در باغچه ی قناعت هم گل وهم گلزاری. ازسایه همتت بزم دین گرم است . این است عرفان حقیقی واین است حیا وشرم. درتکیه وآستانه تو ذکر وسماع درویشانت برای دیگران بصورت یک حسرت وآرزو درآمده است. ای استادی که راه تکامل وانسان شدن راتعلیم میدهی وخود خالی از هرغل وغشی .ای پرورش یافته ی قانون ذات ذوالجلال وفریاد رس ورسیدگی کننده به شکوه ودرد دل دیگران. اکنون که صد سال از وفاتت می گذرد اما هنوز حضورت دراینجابرای ما ضروریست.
پس از وفاتت تاکنون کسی نتوانسته است پا جای پایت بگذارد.اگر طی طریق وعرفان تو به رشته ی تحریر در بیاید مردم تمام مشایخ واولیا را از یاد خواهند برد.من طی طریق تو را دنبال گرفتم وآن را درمدینه یافتم. ومطمئنم که راهنمای تو دراین طریق شاه محی الدین (غوث الاعظم )است.خادم (تخلص شاعر است)لیاقت خدمتگذاری تورا ندارد.سگ درنزد پاکان کی به چشم می آید؟ بهر حال سگ خیلی بهتر است زیرابرای صاحبش وفادارد.دوران می گذرد ومانندزنجیری گذشته به آینده متصل می شود. اما من افتاده واسیر زنجیر هوای دلی هستم که نگذاشت به ماوا ومنزل خود برسم.
پاورقی
1- من بارها این نکته را یاد آور شده ام که در طول تاریخ تصوف اولیاء الله و مشایخ برجسته ای ظهور کرده اند و از آنها کرامات بزرگی ظاهر گردیده که باعث تشویق و ترغیب مردم به آئین اسلام و تصوف شده است . منتها شیخ محمد عزیز متعلق به یک قرن پیش است و این دورانی است که تکنولوژی وارد زندگی بشر شده و اعتقادات بالطبع کمتر گردیده است. درچنین دورانی شخصی بی سواد می آید ومدعی رهبری یک جامعه (شیخ ارشاد) می گرددو درکارش موفق می شود وتواناییهایی از خود نشان داده وکرامات بزرگی از خود بروز می دهد.
2- مسئله عدم گنجایش اولیا الله در زمان ومکان یک اعتقاد عرفانیست.به گونه ای که گفته میشود عرفا توان این را دارند دریک زمان واحد درهفت مکان مختلف حضور داشته باشند. من شنیده ام ودربین مردم منطقه آنانی که با عرفان سروکار دارند نیز بسیار مشهور است که درزمان شیخ محمد عزیز یک نفر حاجی اهل کردستان عراق به هنگام حج از کاروان خود عقب می ماند وبا توجه به بعد مسافت توان برگشت ندارد.( برایم مشخص نیست درمکه بوده یا مدینه) یک نفر دلیل او میشود ومی گوید روز جمعه شخصی با لباس کردی آخر همه می آید ودرآخر صف به نماز می ایستد وقبل از همه می رود.نزد وی برو شاید ایشان شما را کمک کند. حاجی سرگردان این کار را می کند.وبا اصرار فراوان از آن شخص می خواهد کمکش کند واو را به وطنش برساند. شخص نمازگزار می گوید چشمانت را ببند وتا هنگامی که پایت به زمین نرسد چشمانت را باز نکن.شخص به وطن خود می رسد. مدتها در کردستان به دنبال چنین شخصی می گردد تا اینکه هنگامی به پاوه می رسد ومشخصات این اولیا را از مردم می پرسد ، او را به نجار دلالت می کنند ومی گویند شخص مورد نظر شما شیخ نجار است. حاجی به نجار می آید وبا دیدن شیخ او را می شناسد و به وجد وسماع می افتد. شیخ ازاو می خواهد تا زمانی زنده است این راز را برای کسی بازگو نکند.وحاجی راز را تا وفات شیخ پیش خود نگه می دارد.به گمان من منظور خلیفه کردستانی از این بیت که مضمونش این است که تا مدینه دنبال راهت را گرفتم این کرامت شیخ محمد عزیز بوده است.
منبع: گمگشته دل(هورامان ,عرفان وفرهنگ)
< type=text/java>GetBC(20);>